رحمت بیکران سالیان مدیدی است پیامبر بزرگ اسلام و مذهب تشیع مورد هجوم نا جوانمردانه دشمنان قرار گرفته است که دل هر مسلمانی را به درد می آورد. من هم میخوام دینم رو به اسلام ادا کنم .
| ||
روز جمعه همایش شیر خوارگان حسینی بود. از تلویزیون برنامه های مربوط به این همایش رو نگاه می کردم . روی دست هر مادری یه کودک شیر خوار بود. حس میکردم مادرا بچه هاشونو محکم تر از همیشه به بغل گرفته بودند. اما رباب از اصغرش دل بریده بود. او میدونست هر کس در این دشت بلا اومده ،وظیفش جز دفاع از اسلام چیز دیگه ای نیست. اینجا سن ومنسب معنی ندارد. علی اصغر هم صدای فریادرسی پدر رو شنیده بود.حسین علیه السلام دم خیمه میان و به خواهرش زینب میگن: " یا اختاه ایتینی بولدی الرضیع ." رینب طفل را میارن . حسین علیه السلام به صورت کودکش نگاه میکنن و او رو می بوسن. در همون لحظه، کودک در آغوش بابا دست و پا میزنه. یادم میاد داستانی رو که برای بچه ها میگفتم: پیامبر مهربونی وقتی دیدن بچه ها دست از بازی باایشون بر نمی دارن،مقداری گردو بهشون دادن و با مهربونی ازشون جدا شدن. مگه از زمان پیامبر مهربونی چفدر گذشته؟ [ شنبه 92/8/18 ] [ 1:14 عصر ] [ sh-زهره ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |